عشق یعنی :
دل زعشق روی تو حیران شد
درپی عشق تو سرگردان شد
باتو زیبا می شود فردای من
باتوشاداب می شود غم های من
روزگار اما وفا باما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
...من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد...
...نوبت خاموشي من سهل واسان مي رسد...
...من که مي دانم که تا سرگرم بزم و مستي ام...
...مرگ ويرانگر چه بي رحم وشتابان مي رسد...
...من که مي دانم به دنيا اعتباري نيست...
...بين مرگ و ادمي قول و قراري نيست...
...من که مي دانم اجل ناخوانده وبيدادگر...
...سرزده مي ايد و راه فراري نيست...
...پس چرا ،پس چرا عاشق نباشم...

ان چنان رنجی که دنیا بر دل ما می کند ...
بردل هر کس کند ترک دنیا می کند ...
به دل می گویم فردا ترک دنیا میکنم...
چون که فردا رسد با دیدنت امروز و فردا میکنم.
...نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه ازادم
...نه ان لیلی تر از مجنون نه شیرینم نه فرهادم
...فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دل تنگم
...اگر ابی تر از ابم اگر همزاد مهتابم
...بدونه تو چه بی رنگم بدونه تو چه بی تابم
بی تو هرشب غم نشسته کنارم
...کاشکی که دردم یکی بود ...
...کاشکی که غم اندکی بود...
...کاشکی که درد دل من دردکم و کوچکی بود...
...نه هوایی نه هوسی دارم...
...نه به دل عشق نو رسی دارم...
...منه سرگردان در همه دنیا...
...منه تنها یه بی کسی دارم...
...درداکه تقدیر من رحمی به شادی نداشت...
...از سیب باغ دلم جز بذر حسرت نکاشت...
...نشنو از نی ، نی اسیری بینواست...
...بشنو از دل ،دل حریم کبریاست...
...نی بسوزد خاک و خاکستر شود...
...دل بسوزد خانه ی دلبر شود...
...زیر رگبارمصیبت بی کسی تنهاکسم بود...
...میرسد روزی که بی من روزهارا سر کنی ...
...میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی...
...میرسدروزی که تنها در کنار عکس من ...
...نامه های کهنه ام رامو به مو از برکنی...
...دیدی اخرش نموندی منو تا جنون کشوندی...
...دلی که دادم دستت اخرش زدی شکوندی...

.... یه شب بهم گفت ای مهربون....
..... من می مونم تو هم بمون....
....گفتش بهم ای با وفا...
.... یادت نره این عهدمون....
....حالا کجا رفت اون بی وفا...
... یکی داشت و یکی نداشت...
... اونی که داشت تو بودی اونی که تورو نداشت من...
... یکی خواست و یکی نخواست...
...اونی که خواست تو بودی و اونی که بی تو بودن رو نخواست من...
... یکی اورد و یکی نیاورد...
...اونی که اورد تو بودی و اونی که به جز تو به هیچ کسی ایمان نیاورد من...
... یکی موندو یکی نموند...
...اونی که موند تو بودی اونی که بدون تو نمی تونست بمونه من...
... یکی رفت و یکی نرفت...
...اونی که رفت تو بودی اونی که به خاطر تو تو قلب هیچ کسی نرفت من....

با هم لحظه ها را گریه کردیم...
ما در صدایی بی صدایی گریه بودیم...
ما از عبور تلخ لحظه قصه ساختیم...
شاید در این راه اگر با هم بمانیم...
وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم...
مرگ ان نيست كه در قبر سياه دفن شوم.....
مرگ ان است كه از خاطر تو با همه ي خاطره ها محو شوم.....
من اين جا بس دلم تنگ است...
وهر سازي كه مي بينم بد اهنگ است...
بيا ره توشه برداريم قدم در راه بي برگشت بگذاريم...
ببينيم اسمان هر كجا ايا همين رنگ است...
شاخه ها پژمرده است
سنگها افسرده است...
روي ناله غم نياميخته بارنگ غروب...
اي تراود زلبم قصه سرد
دلم افسرده در اين تنگ غروب...
مراصدبار از خود برانی
دوستت دارم
به زندان خیانت هم کشانی
دوستت دارم
چه سود از مهر ورزیدن
چه حاصل از وفا کردن
مرا گر لایق بدانی یا ندانی
تابعد ........... ( تقدیم به همکارعزیز م آقای ت...
موضوعات مرتبط: زنگ تفریح (لطیفه و.......)