دریای کاسپین (خزر)به همراه تصاویرزیبا
 

دریای خزر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو

 

دریای خزر
Caspian Sea from orbit.jpg
مساحت ۳۷۰٬۰۰۰ تا ۴۲۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع (با توجه به عوامل متغیر)[۱]
مجموعه خطوط ساحلی ۶۵۰۰ کیلومتر[۲]
متوسط عمق ۱۸۴ متر[۳]
کشورهای ساحلی Flag of Iran.svg ایران
Flag of Russia.svg روسیه
Flag of Turkmenistan.svg ترکمنستان
Flag of Kazakhstan.svg قزاقستان
Flag of Azerbaijan.svg آذربایجان

دریای خَزَر (یا در استفاده کمتر دریای مازَندَران) دریاچه‌ای است که از جنوب به ایران، از شمال به روسیه، از غرب به جمهوری آذربایجان و از شرق به جمهوری‌های ترکمنستان و قزاقستان محدود می‌شود. به دلیل این که بزرگترین دریاچه جهان است آن را دریا نیز می‌نامند.

از منابع مهم این دریا؛ ذخایر نفت و گاز موجود در زیر بستر دریا و همچنین انواع ماهیان خاویاری را می‌توان نام برد.

 

فهرست مندرجات

[نهفتن]

نام‌ها

همان‌گونه که در مورد بسیاری دیگر از عوارض جغرافیایی جهان رایج است برای این دریا نیز نام‌های متفاوتی در زمان‌های گوناگون استفاده شده‌است. در زمان قدیم، این دریا را به نام اقوامی که در ساحل آن زندگی می‌کردند، نام می‌گذاشتند؛ مثلاً تبرستانی‌ها، گرگانی‌ها یا هیرکانی‌ها در قدیم در کنار این دریا بوده‌اند. به همین دلیل، اسم این دریا به نام‌هایی مانند هیرکانی‌ها،تبرستان یا دریای تپوران شناخته می‌شده‌است. همچنین دریای گیلان، دیلم، آلبانی‌ها در قفقاز و دریای کاسپین نیز به این نام‌ها نامیده شده‌اند.

دریای تپورستان

دریای مازندران یا تپورستان (تبرستان): در اسنادی که در مؤسسات تاریخ‌شناسی روسیه است آمده که نوجین زیس در قرن دوازدهم نوشته‌است که ایرانیان این دریا را قرن‌ها دریای تبرستان می‌خواندند، ولی چون واژهٔ مازندران میان بومیان تبرستان جایگزین گشته، آن را دریای مازندران می‌خوانند [۴]، همچنین در میان دانشمندان قرون پس از اسلام دریای مازندران به روی نقشه‌ها ثبت می‌گشته [۵]، گذشته از آن نام دریای تبرستان به دلیل مجاورت دولت تبرستان به آن بوده‌است، نام‌های جرجان، ساری، خراسان، گیلان که زمانی بر روی این دریا بوده‌است، همگی به مناطقی از تبرستان باستانی (که مازندران امروزی باقیماندهٔ آن است) برمی‌گردد[۶]. به اعتقاد عنایت‌الله رضا، اصلاً سرزمین شمال ایران، در طول تاریخ نام مازندران نداشته، بلکه نخست «تپوران» و بعدها در دوره اسلامی «طبرستان» نامیده می‌شده‌است. درحالی که مازندران نام ناحیه‌ای در شرق سیستان در شمال هند و در نزدیک ناحیه رود سند بوده‌است. مأخذ قدیمی‌تری مانند «معجم البلدان» یاقوت حموی در این‌باره به صراحت می‌نویسد: «من بسیار تلاش کردم تا ببینم نام مازندران از کجا بر این ناحیه در شمال ایران وجود داشته و هرچه گشتم، دلیلی بر این کار پیدا نکردم. معلوم است که این نام، نوساخته‌است.» همچنین در کتاب «تاریخ طبرستان»، ابن اسفندیار نیز می‌گوید: «نام محدث است.» به اعتقاد او بدین ترتیب نام دریای مازندران به عنوان نخستین نام برای دریای شمال ایران منتفی است.[۷]

دریای خزر

دریای خزر خزر نام قومی است که در بین شمال غربی اين دریا و دریای سیاه سکونت داشتند و به دین یهودیت گرویده بودند. این‌ها مردمی بودند از نژاد زرد(اصفر) که به صحراگردی و تاخت و تاز در ممالک همجوار اشتغال داشتند و غالباً به طرف وادی رود کورا(کوروش قدیم) می‌آمدند.[۸]بنای استحکامات بزرگی چون شهر دربند یا (باب الابواب) در شمال قفقاز در عهد ساسانیان، که برای جلوگیری از حملات خزران صورت گرفت، هنوز پا برجاست. رواج امروزی دریای خزر به طور کلی به زمان اشغالگری روس‌ها در دوره قاجاریه [۹] و کوتاه سازی دست ایرانیان [۱۰] از این دریا برمی‌گردد. (منبع: کتابخانه دیجیتالی دید) به اعتقاد عنایت‌الله رضا، «خزران»، قومی بودند که در زمان خسرو انوشیروان در قرن ششم میلادی از بقایای آن‌ها به ناحیه شمال قفقاز آمدند و به‌طور کلی در منطقه بخش وسطا و جنوبی رود ولگا زندگی می‌کردند و این، هیچ ربطی به دریای شمال ایران نداشته و فاصله قوم خزر تا این دریا بسیار زیاد بوده‌است. او با اشاره به بررسی‌هایش برای پی بردن به دلیل نام‌گذاری دریای شمال ایران به نام خزر و آوردن اسم خزر در متون عربی، معتقد است: «در بررسی‌هایم در متون قدیمی متوجه شدم، تا قرن چهارم هجری قمری اصلاً نام خزر بر دریای شمال ایران گذاشته نشده‌است. مثلاً در کتاب»خوارزمی«و»سفرنامه ابن فضلان«اصلاً اسمی از خزر نیست. در دوره بنی‌امیه که حاکمان عرب، قفقاز را گرفتند، گروه مقابل خزر که با رم شرقی و بیزانس متحد بود، هنوز به‌طور کامل شکل نگرفته بود و غارتگری می‌کرد؛ از طریق رود کر به عرب‌ها حمله کرد. عرب‌ها به این دلیل که آن‌ها از رود کر حمله کردند، گمان کردند، از دریا به این رود آمده‌اند، پس استنباط کردند که گویا این دریا، دریای خزر است. به همین دلیل، آن را بر مبنای گفته‌ها،»بحر الخزر«نامیدند؛ درحالی که این نام را بر چند دریای دیگر نیز گفته‌اند. در متونی که ما به زبان عربی مشاهده می‌کنیم، اصلاً نام خزر را تا قرن چهارم هجری قمری نمی‌بینیم.» نام خزر برای نخستین بار در کتاب «حدود العالم» و در کنار نام دریای جرجان، طبرستان و دیگر نام‌ها ذکر شده، ولی هیچ دلیلی بر این‌که این دریا «خزر» گفته شود، وجود نداشته‌است. اما در متون اسلامی و غربی قدیم، دو نام قدیم و مشهور «هیرکانی‌هاً یا»گرگان«که بعدها در دوره اسلامی عرب‌ها آن را»جرجانیه«نامیدند و»کاسپی«وجود دارد.[۱۱]

دریای قزوین

دریای کشوین (قزوین): بر پایهٔ دیدگاهی دیگر قزوین و کاسپین به ترتیب عربی‌شده و یونانی‌شدهٔ نام باستانی آن کشوین می‌باشد. این نام امروزه از سوی کشورهای عربی به شکل بحر القزوین به کار می‌رود. در زبان اردو نیز این دریا به نام بحیره قزوین خوانده می‌شود.

حصار دربند در قفقاز برای جلوگیری از هجوم خزرها به ایران در دوره باستان

دریای گیلان

کهن‌ترین سندی که در آن از دریای شمال ایران به نام دریای گیلان نام برده شده، کتاب مفقوده «خوتای نامگ» نگارش یافته در سده‌های ششم تا هفتم میلادی یعنی در سالهای پایانی پادشاهی سلسله ساسانیان بوده‌است.[۱۲] پس از حدود ۴۰۰ سال بعد از نگارش کتاب خوتای نامگ، فردوسی در شاهنامه از طریق ترجمه متن زبان پهلوی خدای نامه به زبان نثر فارسی دری، به تنظیم شاهنامه دست یازید و در دو بیت از دریای شمال ایران به عنوان دریای گیلان نام برد.[۱۳][۱۴]

ز دریای گیلان چن ابر سیاه دُمادُم به ساری رسیده سپاه
ز یک سو به دریای گیلان رهست چراگاه اسپان و جای نشست

 

دریای کاسپین

کاسپین اصطلاحی است که اروپائی‌ها برای دریای شمال ایران به‌کار می‌برند. فارسی زبانان نیز (به اعتقاد عنایت الله رضا) به غلط آن را «کاسپین» می‌نامند.[۱۵]کاسپین خود از نام قوم آریایی کاسپی (یا کاسّی) [۱۶] گرفته شده‌است که ابتدا در کرانه‌های غربی تا جنوب غربی آن ساکن بوده‌اند و به تدریج تا کرانه‌های جنوبی آمدند. پژوهش‌های جدیدی که دربارهٔ ژنتیک مردمان ساکن جنوب این دریا شده، گواهی بر این ادعاست که مازندرانی‌ها و گیلانی‌ها از نوادگان مردمی هستند که از غرب این دریا آمده‌اند [۱۷]. کاس‌ها که به نوعی مادر-قوم مردمان جنوبی و غربی این دریا محسوب می‌شوند، خود به دو دستهٔ کاسی‌ها و کاسپی‌ها تقسیم می‌شدند. «سی» در زبان گیلکی به معنی صخره (مثال: در سی‌پورد و سی‌بون و...) و «پی» به معنی جلگه‌است و به این صورت کاس‌های ساکن جلگه کاسپی‌ها نام گرفته‌اند.[۱۸] وجود شهری به نام دروازهٔ کاسپین (یا دربند) در باب ورودی مملکت باستانی تبرستان (که هم اکنون در استان تهران قرار دارد) گواهی دیگر بر این ادعاست. نام‌های کاشان و قزوین نیز مؤید این موضوع اند.[۱۹] در زبان گیلکی، واژه‌های پایان‌یافته با حرف /i/ با آوای /en/ جمع بسته می‌شوند و از این جهت، کاس‌های ساکن در جلگه در زبان گیلکی به صورت کاس‌پی‌ئن (käspien)تبدیل می‌شود.[۲۰] در واقع، واژهٔ کاسپین، برخلاف تصوراتی که آن را نامی انگلیسی یا صورت یونانی شدهٔ «کشوین» می‌دانند، نامی گیلکی می‌باشد.[۲۱]

برتولت - یکی از بزرگ‌ترین خاورشناسان جهان - در نوشته‌هایش، «کاسپ» را جمع «کاس» خوانده و نوشته‌است، اسم این قوم «کاس» بوده‌است. در گیلان هنوز هم این نام مانند «کاس آقاً و»کاس خانوم«برای افراد سفیدرو وجود دارد. این اصطلاح هنوز در گیلکی وجود دارد.و نیز گیلکها برای اشاره به زمان بسیار قدیم از عبارت «کوسپیت ایام» که در واقع کاسپت ایام و به معنی دوران کاسپت‌ها می‌باشد استفاده می‌کنند. همچنین در متون جغرافیایی جهان در نوشته‌های استرابو، هرودت و دیگران، نام هیرکانی‌ها و کاسپی وجود دارد. در بررسی‌ها و مطالعات انجام‌شده، به این نتیجه رسیدم که نام»هیرکانی‌هاً را مردمی که در شرق این دریا زندگی می‌کردند، بیش‌تر به‌کار می‌بردند و مردمی که در غرب این دریا زندگی می‌کردند، نام «کاسپی» را بیش‌تر استفاده می‌کردند. به همین دلیل، در متون دوره اشکانی - از جمله نوشته استرابو - هر دو نام «هیرکانی‌هاً و»کاسپی" دیده می‌شود و در عین حال، نقشه‌های جغرافیایی این را نشان می‌دهند.

به اعتقاد عنایت‌الله رضا نام «کاسپی» یا دیگر نام‌های قدیمی دریای شمال ایران به دریای خزر یا دریای مازندران توسط برخی مترجمان به اشتباه به فارسی ترجمه شده‌است. او می‌گوید: «در ترجمه فارسی تعدادی از کتاب‌ها و نوشته‌ها، در برخی کتاب‌ها وقتی به نام مازندران برخورد می‌کنیم، با مراجعه به منبع اصلی متوجه می‌شویم، مترجم نام مازندران یا خزر را به‌جای نام کاسپی، طبرستان یا هیرکانی آورده‌است. درحالی که در هزاره دوم پیش از میلاد اصلاً خزرها وجود خارجی نداشتند. وقتی قومی وجود خارجی ندارد، به چه دلیلی کاسپی، خزر نوشته می‌شود؟ این کار سبب گمراهی خواننده می‌شود.» به اعتقاد او «کاسپین»، اصطلاحی است که فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها برای دریای شمال ایران به‌کار می‌برند و ایرانیان نیز به غلط آن را «کاسپین» می‌نامند. «کاسپین» چون با پسوند توسط انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها گفته می‌شود، «کاسپین» بیان می‌شود، درحالی که اگر بخواهیم با پسوند فارسی «کاس» را تلفظ کنیم، به دلیل گرفتن «یای نسبت» باید «کاسپی» بگوییم، همان‌گونه که بقیه کشورها این دریا را با پسوند خود بیان می‌کنند. به گفته او، نام دریای «کاسپی» در زبان یونانی Kaspia Thalassa، لاتینی Mare Caspitum و انگلیسی Caspian Sea است. او با بررسی‌هایی که انجام داده، به این نتیجه رسیده‌است که به‌طور کلی دو نام «هیرکانی‌هاً و»کاسپی«را باید اساس بگیرد. رضا وسیع نبودن گستره اقوام شرقی ایران برای نگه‌داشتن نام»هیرکانی‌هاً و تبدیل این نام در عربی به «جرجانیه» را از دلایل متروک شدن نام «هیرکانی» در متون جغرافیایی غربی می‌داند و معتقد است به همین دلیل، نام «هیرکانی» جای خود را به نام اصلی دریای شمال ایران، یعنی «کاسپی» داد.[۲۲]

دیگر نام‌ها

  • دریای باکو: در قرون وسطا توسط بعضی اروپاییان[۲۳]
  • دریای گرگان (هیرکانی): دریای هیرکانی (هیرکانیا) که در منابع یونانی و لاتین (Hyrcania Maro) آمده (منبع: هرودوت). هیرکانی یونانی‌شدهٔ وُرکان (گرگان) است.
  • دریای فراخ‌کرت (وُئوروکَشَ): در اوستا از دریایی به نام وُئوروکَشَ نام برده شده که در نوشتارهای پارسی میانه از آن با نام فراخ‌کرت یاد شده‌است. فراخ‌کرت در زبان پارسی میانه به معنای فراخ بریده‌است. ابراهیم پورداود احتمال داده این دریا همان دریای خزر باشد. مهرداد بهار این دریا را با اقیانوس هند یکی دانسته‌است. جهانشاه درخشانی این دریا را همان خلیج فارس دانسته‌است.
  • دریای آبسکون: پس از شکست سلطان محمد خوارزمشاه از چنگیز خان مغول، او به جزیرهٔ آبسکون در دریای آبسکون گریخت[۲۴].
  • دریای ساری: امروزه به کار نمی‌رود.[نیازمند منبع]
  • دریای دیلم یا دیلمستان: امروزه به کار نمی‌رود.
  • دریای 'کبود (زَراه اَکفوده)
  • دریای خراسان در زمان حکومت طاهریان در خراسان و اتحاد و یگانگی آنها با علوبان تبرستان (و چیرگی قلمرو خراسان تا بخش‌های شرقی دریا)، بدین نام شهرت یافت.
  • دریای باب‌الابواب

ویژگی‌ها

عمق آن از شمال به جنوب افزایش می‌یابد. میانگین ژرفای این دریاچه در ناحیه شمالی کم‌تر از ۱۰ متر، در بخش میانی بین ۱۸۰ تا ۷۸۸ متر و در بخش جنوبی که آب‌های کناره ایران را تشکیل می‌دهد به ۹۶۰ تا ۱۰۰۰ متر می‌رسد. تا ژرفای ۱۰۲۵ متری نیز در ناحیه جنوبی این دریاچه گزارش شده‌است.

جهت جریان آب این دریاچه از سمت شمال غربی به جنوب شرقی است. همین جهت جریان و ژرفای زیاد آب در کرانه‌های ایران که باعث کندی حرکت جریان می‌شود منجر به تجمع انواع آلودگی‌های این دریاچه در سواحل ایران به میزانی بیش از کرانه‌های دیگر کشورها می‌شود.

این دریا، محیط زیست گرانبهاترین ماهی‌های دنیا است. در بخش جنوبی دریای مازندران و رودخانه‌هایی که به آن می‌ریزند یعنی سواحل مربوط به ایران، ۷۸ گونه و زیرگونه ماهی یافت می‌شود.از مهمترین رودخانه‌هایی که به این دریا می‌ریزد می‌توان از سپیدرود و پیلورود (رود بزرگ) و هراز نام برد. دریای مازندران یکی از بوم‌شناخت‌های آبی جهان است که محیطی مناسب برای زندگی و رشد مرغوب‌ترین ماهی‌های خاویاری جهان است. ۹۰ درصد صید ماهیان خاویاری مختص به این دریا است.

منابع این دریا

دریای خزر دارای ذخایر گاز، نفت و خاویار است. کل ذخایر اثبات شده نفت در این دریا ۵۰ میلیارد بشکه بوده‌است و این یعنی حدود ۴ درصد از کل ذخایر نفت جهان [۲۵].همچنین ۹۰ درصد خاویار جهان از این دریا صید می‏شود.اما صید بی رویه این ماهی سبب گشته‌است که بنابر گفته دانشمندان ۹۰ درصد از تعداد این ماهیان در یک قرن اخیر کاسته شود و اگر این روند ادامه یابد تا ۱۰ سال آینده به کلی در این دریا منقرض می‏شوند [۲۶].

نگارخانه

غروب دریای کاسپین، انزلی

    
موضوعات مرتبط: تاریخی،علمی،تربیتی و......( حتماببینید )

تاريخ : شنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۶ | ۲:۵۳ ب.ظ | نویسنده : سیدجوادتزرقی |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.